خواب گردی
عزیزم چون ٢ هفته ای اینترنتمون بخاطر جابه جایی خطوط از طرف مخابرات قطع بود نتونستم واست بنویسم.عوضش تمام خاطرات این چند روزو واست ذخیره کردم که کم کم می ذارم. اول از داستان خواب گردیت بگم. دلقک کوچولوی مامان. الهی که فدای اون شیرین کاریهات برم که همه رو سرگرم می کنه. اول از دیشب بگم که فقط کم مونده بود ازمون فیلم بگیرن و سینما ها پخش کنن. دیشب بابا خیلی خسته بودن و زود خوابیدن و تو هم که دیدی خونه ساکته خواب آلود شدی. حدود نه و نیم خوابوندمت و کم کم خودمم خوابیدم. یک دفعه ساعت 1 نیمه شب با صدای افتادنت از تخت و گریت من و بابا مثل فشنگ از خواب پریدیم. جنابعالی خواب گردی یاد گرفتی. یک طرف تختت که چسبیده به تخت خواب مامان. طرف دیگ...
نویسنده :
مامان نیره
17:11