شیداشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

دخملم شیدا

تولد پسرعمو رادمهر

1390/10/12 15:18
نویسنده : مامان نیره
488 بازدید
اشتراک گذاری

دخملک نازم،الهی فدات بشم که همه رو شیدا و شیفته خودت می کنی.

niniweblog.com

چند روز پیش جشن تولد یک سالگی رادمهر پسر عمو مجتبی بود

niniweblog.com

. عموینا چند روزیه از عسلویه اومدن و تصمیم گرفتن برای رادمهر جشن بگیرن. به پیشنهاد زنعمو زهره قرار شد توی تولد نمایش اجرا کنن. چون تعداد بچه ها کم بود قرار شد تو و رادمهرم نقش آفرینی کنید و چون شما هم بتونید از پسش بربیایید نمایش ساده ی بزبزقندی را انتخاب کردیم.

از عصر رفتیم خونه مامانجون و اول مراسم کیک و شمع و کادو برگزار شد. بعد از اون مراسم شام . تو توی تمام مراسم آروم بودی.فقط وقتی پشت دوربین بچه ها دست می زدند که رادمهر به دوربین نگاه کنه شروع می کردی به تکون تکون خوردن و می رقصیدی.

niniweblog.com

عموم محمد می گه تو استعداد رقصیدنت خیلی خوبه و منتظر یه تلنگری که برقصی.

همه قربون و صدقت می رفتن. برعکس تو رادمهر خیلی اذیت کرد و من پیشنهاد دادم واسه تو تولد بگیرن تا یه شب دیگه که رادمهر آروم شد واسه اون جشن بگیرن.

آخر شب قرار شد نمایش اجرا بشه.زنعمو از قبل یکسری دم و گوش پشمالوی سفید واسه بره ها  و یکسری سیاه واسه گرگ درست کرده بودن.پوریا شنگول ، پریسا بزبزقندی، رادمهر منگول، تو حبه انگور ، بابا گرگ و خاله رادمهر هم قصه گو شدند.

اول بابا یک لباس گشاد پوشیدن و دم و گوش سیاه گذاشتند و یه ماسک ترسناکم به صورت زدند که تو و رادمهر ترسیدید و گریه کردید.

niniweblog.com

دیدیم اینجوری که نمی شه، نقابو برداشتیم و رو صورت بابا خطهای سیاه کشیدیدم که مثلا گرگ شدن.

نمایش شروع شد. من و عمومجتبی به تو و رادمهر کمک می کردیم.وقتی گرگه اومد توی خونه تو رو که از همه کوچولوتر بودی گرفت و زیر لباسش کرد که مثلا خوردتت و رفت. تو هم بی صدا زیر لباس بابا بودی. همه تعجب کرده بودن که تو بی صدا نقشتو بازی می کنی.

اونشب خیلی خوش گذشت. اینقدر خندیدیم که دیگه همه دلدرد گرفتیم. همه می گفتن تو بهترین بازیگر شدی.

niniweblog.com

کادو هم واسه پسرعمو من و بابا یک تاب و تو یه اسباب بازی ریلی بردی.

ایشالا مبارکش باشه و سالیان سال سالم و شاد زندگی کنه.

این چند روزی که عموینا اینجا بودن تو ورادمهر کاری به کار هم نداشتید.اصلا به همدیگه توجهم نمی کردید.هرکدوم تنهایی بازی می کردید.من مطمئنم بعدا که بزرگ می شید همبازی های خوبی واسه هم می شید.

niniweblog.com

niniweblog.com

به امید اون روز

اینم چند تا عکس از جشن تولد

شیدا در جشن تولد

 

 

شیدا و رادمهر در بغل بابا و عمو مجتبی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخملم شیدا می باشد