زانوهای پرتوان برس به داد این ناتوان
جیگرم با نزدیک شدنت به یک سالگی داری کم کم هنرهاتو نشون می دی.
دیروز رفته بودیم خونه مامانی. مامانی روی یه چهارپایه کوته می نشوندنت و جلوت وای می ایستادن و می گفتن بیا بقلم.
تو هم بلند می شدی و می پریدی تو بقل مامانی.
قربونت برم که زانوهات جوون گرفته.
وقتی می ریم خونه مامانی حسابی بهت خوش می گذره. دیروز یا با مامانی می رفتی توی کوچه یا آقاجوون می بردنت با ماشین می گردوندنت.
با اقاجونم کلی بازی کردی.آقاجوون وایمیسوندنت و زیر بقلتو ول می کردن تو هم چند ثانیه می ایستادی.
روی زمین هم انواع حرکات نمایشی نشون میدی به نشانه اینکه می خوای کم کم وایسی. دستاتو می ذاری زمین و تا جاییکه می شه بدنتو از زمین بلند می کنی. خاله حورا می گه فکر کنم شیدا آخرم روی دستاش بلند بشه به جای پاهاش.
یاد گرفتی بگی آب. البته آب که نه. می گی : آ بعدش فوت می کنی. این یعنی آب می خوای.
عاشق بادکنکی. به بادکنک می گی توپ. اینقدر باهاش بازی می کنی تا بترکه.
توی ماشین که می شینیم شروع می کنی به رقصیدن یعنی ضبطو روشن کنم.
رانندگی هم دوست داری. می ری پشت فرموون وای می ایستی و فرموونو می چسبی. بعد دستتو می بری زیر فرموون که روشن کنی و بعد قان قان.
دیشب بوق ماشینو زدم و گفتم بوق بوق. تو ذوق کردی و هی می گفتی بو بو
بعد هم تا خونه تو بقل بابا بودی و با هم رانندگی کردید و تو خیلی ذوق کردی.
عاشق شیر پاستوریزه ای.
صبح یه لیوان شب هم یه لیوان. تو روز هم اگه گیرت بیاد می خوری.
زرده تخم مرغ رو بد می خوردی منم کلک زدم و نیمرو کردم. خیلی دوست داری و تا آخر می خوری
خیلی دوست داری به موهات گیره بزنم. شونتو برمی داری می دی به من و من موهاتو ناز ناز می کنم و گیره می زنم.
تو هم گیره ها رو از سرت می کشی و هر جا برسی می ندازی. تا حالا چند تا گیره گم کردی.
هرجا کلید برق ببینی می گی برق و می خوای برق رو روشن کنی. از مبل بالا می ری و به زور خودتو به کلید می رسونی.
توی این اسباب کشی تو دایم توی کمد می ری و می گی در کمدو ببندم.