شیداشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

دخملم شیدا

شیدا در جشن عقد

1390/12/6 16:39
نویسنده : مامان نیره
1,298 بازدید
اشتراک گذاری

جیگرم، فدات بشم که حالا که می خوایم بعد مدت ها سفر بریم مریض شدی.

چند روزیه آبریزش بینی داری و حال و جون درست و حسابی نداری. من چند روز بهت برای اولین بار شربت سرماخوردگی دادم و تا دیروز که دیدم خوب نشدی و منم ازت گرفتم رفتیم دکتر.

آقای دکتر گلوتو دید و گفت مشکلی نیست.شربت دیفن هیدرامین و قطره استامینوفن داد.

niniweblog.com

امروزم هنوز آبریزش داری. ایشالا خوب بشی تا پس فردا که می خوایم بریم مسافرت عالی باشی.

2 روز پیش مراسم عقد خواهر زندایی مریم در اصفهان بود. همه رفتیم و با فامیل دیداری تازه کردیم.

تقریبا فامیل های بابا همشون اومده بودن.

niniweblog.com

عمه سعیده و عمه زهره و عمو مسعود از شیراز و عمو مجتبی از جم همه بودن.

خیلی خوش گذشت . اولش که تو سرحال بودی کلی رقصیدی و دست زدی. بعد دیگه کم کم خسته شدی ولی بعضی وقتها می رقصیدی.

niniweblog.com

همه تعجب کرده بودن که تو چه بچه آرومی هستی و اصلا صدات در نمیاد.

آخه نیکان از اول تا آخر نق می زد. رادمهر هم وقتی از سالن مردونه اومد شروع کرد به نق زدن. ولی تو آروم و خوش اخلاق بودی. ماشالا به تو که یه اسفند قلمبه باید واست دود کنم.

همه می گن خوش اخلاقیت به من رفته و قیافت به بابا.بهت می گفتن مصطفی کوچولو.

niniweblog.com

شب توی خونه بابای زنعمو که همه می رقصیدن و منم رقصیدم تو گریه می کردی که چرا می رقصم. دفعه بعدشم با یه دلواپسی نگاه می کردی که یوقت من از جلو دیدت دور نشم.

ایشال خوشبخت بشن این عروس و داماد

رادمهر 4 روز نایین بود.ماشالا حسابی شیطون شده. تو این 4 روز تموم زندگی مامانجون به هوا رفت. اسباب بازیش وسایل خونه بود.

niniweblog.com

با اتو بازی می کرد و اتوی مامانجونو خراب کرد.

تو هم که من حسابی از اتو و بخاری ترسونده بودمت که داغه و نباید دست بزنی وقتی دیدی رادمهر باهاش بازی می کنه و داغ نیست ترست ریخت و این روزها دائم می خوای به بخاری دست بزنی.

حالا راه میره ولی یکم تلو تلو می خوره.7 تا هم دندون داره.

از نیکان بگم که بااینکه ماشالا 8 ماه ازش کوچیکتری ولی همه کاراتون مثل هم بود.هنوز 4 دست و پا می ره. مثل تو حرف می زنه. غذا هم بیشتر با شیشه شیر خشک و پودر میوه و اینجورچیزا می خوره.یه مهارتی تو پسونک خوردن داره که با جیغ زدنم پسونکش نمی افته.

niniweblog.com

ولی ماشالا تو مثل آدم بزرگا غذا می خوری.

نیکان خیلی جیغ می زد. دفعه اول که جیغ زد تو نگاش کردی. دفعه دوم دعواش کردی و دفعه سوم مثل طوطی تقلید کردی و جیغ زدی. حالا هم یه موقع هایی جیغ می زنی.

niniweblog.com

 اینم از عکست در جشن

شیدا پای سفره عقد

ایشالا نوبت تو بشه که بشینی پای سفره عقد عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمو روح الله
15 اسفند 90 4:17
چه عکس قشنگی. مبارکهههههه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخملم شیدا می باشد