آقاجوون رفت
روزای سختی رو پشت سر گذاشتیم، هم من هم تو و هم سختتر از همه بابا. آقاجون به قول خودت جواهری یا نیستانک از بین ما پرکشید و رفت.بعدچند هفته مریضی و بیمارستان بودن آقاجوون دیگه نتونست مریضی رو تحمل کنه . چند هفته ای هی مرخص میشدن و دوباره که خونه می اومدن حالشون بد میشد و بستری میشدن.تو این مدت تو یه بار بیمارستان یدنشون رفتی که خاطره بدی واست شده و دیگه نمیخوای بیمارستان بری. سعی کردم کمتر تو توی مراسم ها باشی که روحیت خراب نشه ولی بازم همیشه نمیشد.خاله حوریه و خاله حورا سنگ تموم گذاشتن واسه مراقبتت. خیلی روحیت خراب شده.دایم سراغ آقاجونو میگیری.همش میگی آقاجوون بیمارستانن خوب میشن میان. چند روز پیش که با دستای کوچولوت دعا م...
نویسنده :
مامان نیره
8:57